تصور کنید در حال خوردن غذایی هستید؛ آیا همان ابتدا میتوانید تمام مزهها را احساس کنید؟ قطعاً نه! به دلیل اینکه غذا از طعمهای مختلفی تشکیلشده است که در هنگام خوردن در سطوح مختلفی ظاهر میشوند. به همین ترتیب برخی سطوح برای درک و تفکر وجود دارد که ما در هنگام یادگیری آنها را طی میکنیم. قطعاً شما هم موافق هستید که میان حفظ کردن «فرمولهای مشتقگیری در ریاضی» و حل «مسائل مشتق» تفاوت وجود دارد. یکی از طبقه بندیها برای سطوح یادگیری، طبقه بندی بلوم است.
حوزه های یادگیری بلوم
در سال 1956 بلوم و همکاران چارچوبی برای طبقهبندی اهداف آموزشی منتشر کردند. بلوم برای یادگیری سه حوزه در نظر میگیرد:
حوزه شناختی (The Cognitive Domain): مهارتها و دانش فنی
حوزه عاطفی (The Affective Domain): رشد احساسات، عواطف یا نگرش
حوزه روانی- حرکتی (The Psychomotor Domain): مهارتهای دستی
حوزه شناختی
حوزه شناختی شامل دانش و توسعه مهارتهای فکری است و 6 طبقه برای حوزه شناختی وجود دارد که سطوح پیچیدگی را نشان میدهد. این 6 طبقه در مدل اصلی طبقه بندی بلوم شامل دانش (Knowledge)، درک (Comprehensive)، کاربرد (Application)، تجزیه و تحلیل (Analysis)، ترکیب (Synthesis) و ارزیابی (Evaluation) است. تقریباً هر کدام از این 6 طبقه دارای زیرمجموعه هستند که در جدول زیر قابلملاحظه است.
ردیف | طبقه | طبقه فرعی | |
1 | دانش | دانش اطلاعات مشخص | دانش اصطلاحات |
دانش واقعیتهای مشخص | |||
دانش راهها و ابزارهای مواجهه با اطلاعات مشخص | دانش امور قراردادی | ||
دانش روندها و توالیها | |||
دانش طبقهبندیها و دستهها | |||
دانش معیارها | |||
دانش روششناسی | |||
دانش عمومی و انتزاعی در یک رشته | دانش اصول و تعمیمها | ||
دانش نظریهها و ساختارها | |||
2 | درک | ترجمه | – |
تفسیر | – | ||
برونیابی | – | ||
3 | کاربرد | – | |
4 | تجزیهوتحلیل | تجزیهوتحلیل عناصر | – |
تجزیهوتحلیل روابط | – | ||
تجزیهوتحلیل اصول سازمانی | – | ||
5 | ترکیب | تولید یک ارتباط منحصربهفرد | – |
تولید یک طرح یا مجموعه اقدامات پیشنهادی | – | ||
استنتاج مجموعهای از روابط انتزاعی | – | ||
6 | ارزیابی | ارزیابی بر اساس شواهد داخلی | – |
قضاوت بر اساس معیارهای خارجی | – |
45 سال بعد، یعنی در سال 2001 گروهی از روانشناسان شناختی و محققان آموزشی مدل طبقه بندی بلوم را موردبازنگری قراردادند و با عنوان طبقهبندی آموزش، یادگیری و ارزیابی منتشر ساختند. ازآنپس از این مدل بهعنوان مدل طبقهبندی اصلاحشده یاد میشود.
تغییرات مدل بدین شرح است که زبان مورداستفاده از اسمها به افعال تغییر کرده است. از آنجایی که طبقهبندی اَشکال مختلف تفکر را نشان میدهد و تفکر فرایندی فعال (کنشی) است، افعال جایگزین اسامی شده است، در طبقات فرعی هم علاوه بر اینکه افعال جایگزین اسامی و برخی طبقات دوباره سازماندهی شدند، نام طبقه دانش تغییر کرد. زیرا دانش پیامد یا محصول تفکر است و بهخودیخود نوعی تفکر به شمار نمیرود. درنتیجه کلمه دانش نادرست شمرده شد و «به یادآوردن» جایگزین آن شد. خلق کردن نیز در بالاترین سطح قرار گرفت.
سطوح مدل طبقه بندی اصلاح شده بلوم
1- به خاطر سپردن/ یادآوری (Remembering)
بازیابی، شناخت و یادآوری دانش مرتبط از حافظه بلندمدت. بهعنوانمثال حفظ کردن یک شعر، حفظ کردن فرمولهای ریاضی.
2- درک کردن/ فهمیدن (Understanding)
تبیین ایدهها یا مفاهیم. بهعنوانمثال نشان دادن تفاوت میان مربع و مستطیل، بیان نمودن موضوع یک داستان ساده بهطور مختصر.
3- بهکار بردن (Applying)
انجام یا استفاده از رویهای برای اجرا یا پیادهسازی. بهعنوانمثال استفاده از فرمول برای حل مسئله، انتخاب طرحی برای رسیدن به هدف.
4- تجزیهوتحلیل کردن (Analying)
شکستن مواد به اجزای سازنده و تعیین چگونگی ارتباط قطعات با یکدیگر. بهعنوانمثال شناسایی علت کار نکردن ماشین، توضیح اینکه مراحل فرایند علمی چگونه با یکدیگر کار میکنند.
5- ارزیابی کردن (Evaluating)
قضاوت کردن بر اساس معیارها و استانداردها از طریق بررسی و نقد. بهعنوانمثال قضاوت کردن راجع به یک معضل اخلاقی، تفسیر کردن اهمیت قانون خاصی از فیزیک.
6- ایجاد/ خلق کردن (creating)
کنار هم قرار دادن عناصر برای تشکیل کل منسجم یا عملکردی، سازماندهی مجدد عناصر به الگو یا ساختار جدید از طریق برنامهریزی و تولید. بهعنوانمثال سرودن شعر با موضوع و لحن خاص.
ساختار طبقه بندی بلوم
ساختار مدل طبقهبندی بلوم، ساختاری سلسلهمراتبی است. به این معنا که قبل از اینکه مفهومی را درک کنید باید آن را به خاطر بسپارید، برای اینکه مفهومی را بهکارگیرید باید آن را درک کنید، بهمنظور ارزیابی یک فرایند باید آن را تجزیهوتحلیل کنید و برای خلق نتیجه صحیحتر باید ارزیابی کاملی انجام داده باشید.
برای اینکه کدامیک از طبقات در مدل طبقه بندی بلوم، تفکر سطح بالا و کدام یک تفکر سطح پائین هستند اتفاقنظری وجود ندارد. درحالیکه برخی از به کار بردن، درک کردن و به خاطر سپردن بهعنوان تفکر سطح پایین یاد میکنند برخی دیگر به خاطر سپردن و درک کردن را تفکر سطح پایین میدانند و برخی نیز تنها به خاطر سپردن را بهعنوان تفکر سطح پائین در نظر میگیرند.
نکتهای که در اینجا باید به آن توجه شود آن است که آموزش همیشه نباید از سطح مهارتهای پایین شروع شود و ممکن است تمام طبقات برای یک مفهوم در یک دوره آموزشی طی نشود. اگر بخواهید تمام طبقات را طی کنید ممکن است برای شما و فراگیران خستهکننده باشد.
بهعنوان مثال، اگر بسیاری از فراگیرها مبتدی هستند و دوره، مقدمهای برای دوره یا مفاهیم دیگری است؛ بسیاری از اهداف یادگیری ممکن است مهارتهای سطح پائین را هدف قرار دهد ولی اگر آنها از سطح تحصیلات عالی برخوردار هستند و در بسیاری از فرایندها و اصطلاحاتی که در دوره عنوان میشود پایهای قوی دارند، اهداف یادگیری نباید بر به یادآوردن و درک کردن متمرکز باشد. این افراد، قادر به تسلط بر اهداف یادگیری سطح بالا هستند و اهداف سطح پائین باعث کسالت یا بیعلاقگی آنها میشود.
حوزه عاطفی
بلوم و کراسهول حوزه عاطفی را 8 سال پس از حوزه شناختی یعنی در سال 1964 پیشنهاد دادند. حوزه عاطفی بر نگرشها، ارزشها و علایق متمرکز است. سلسلهمراتب مرتبط با آن از دریافت کردن اطلاعات شروعشده و تا تبلور ارزشها در شخصیت یا درونی شدن ارزشها ادامه مییابد. این حوزه شامل 5 سطح زیر است:
1- دریافت کردن (Receiving)
آگاهی از/ حساسیت به وجود ایدهها و پدیدههای خاص یا بهطورکلی محرک خارجی. دریافت کردن به تمایل به دریافت اطلاعات اشاره دارد. بهعنوانمثال فرد با احترام به صحبتهای دیگران گوش میدهد.
2- واکنش نشان دادن (Responding)
پاسخ دادن به محرک خارجی. واکنش نشان دادن به مشارکت فعال در فرایند یادگیری اشاره دارد. بهعنوانمثال فرد در بحثهای کلاسی شرکت میکند و دوست دارد به دیگران کمک کند.
3- ارزش قائل شدن (Valuing)
ارزشی که فرد برای، پدیده یا رفتار خاصی قائل است. بهعنوانمثال فرد نقش علم را در زندگی روزمره محترم میشمارد یا درک درستی از تفاوتهای فردی و فرهنگی نشان میدهد.
4- سازماندهی (Organizing)
ایده پردازی یا سازماندهی ارزشها یعنی با کنار هم قرار دادن ارزشها، اطلاعات و ایدههای مختلف، سیستم ارزشی منحصربهفرد ایجاد میکند. بهعنوانمثال فرد مسئولیت رفتار خود را میپذیرد، استانداردهای اخلاق حرفهای را میپذیرد یا رفتار را با سیستم ارزش جدید مطابقت میدهد.
5- شخصیت پردازی (Characterizing)
عمل کردن مطابق با ارزشهای درونی شده بهعبارتدیگر، فرد دارای سیستم ارزشی است که رفتار وی را کنترل میکند. بهعنوانمثال فرد با کار کردن مستقل اعتمادبهنفس خود را ابراز میکند یا تعهد به اخلاقیات را نشان میدهد.
حوزه روانی-حرکتی
حوزه روانی- حرکتی نسبت به دو حوزه قبل کمتر موردتوجه قرارگرفته است و بلوم و همکاران کار خود را در این زمینه کامل نکردند. مهارتهای روانی حرکتی به استفاده از مهارتهای حرکتی، هماهنگی و حرکت بدنی اشاره دارد. چندین نسخه از این سلسلهمراتب وجود دارد که در این قسمت به آنها اشاره میشود.
1- طبقه بندی دیو (1970)
تقلید (Imitate)
شما میتوانید شخصی را که در حال انجام فعالیتی است، مشاهده کرده و از او کپیبرداری کنید.
دستکاری (Manipulate)
شما میتوانید کاری را از روی حافظه یا دستورالعملهای نوشتاری و شنیداری انجام دهید.
دقت (Precision)
کاری را بدون کمک دیگران با دقت بالا انجام دهید.
هماهنگی حرکتها (Articulation)
شما میتوانید فرایندها را بر اساس الزامات شخصی سازگار کنید. زمانی که با یک پیچیدگی روبهرو شدید میتوانید حرکت را تعدیل بخشید.
طبیعی سازی (Naturalisation)
شما میتوانید حرکت را بهطور ناخودآگاه انجام دهید. گاهی از آن با عنوان «حافظه عضلانی» نیز یاد میشود.
2- طبقه بندی الیزابت سیمپسون (1972)
ادراک (Perception)
شما میتوانید از نشانههای حسی برای هدایت خود استفاده کنید (مشاهده، دستورالعمل کتبی یا شفاهی).
آمادگی (set)
شما برای اقدام آمادهاید.
پاسخ هدایتشده (Guided Response)
در مراحل اولیه تسلط بر مهارتهای پیچیده، از آزمونوخطا استفاده میکنید.
سازوکار (Mechanism)
تخصص پایه. شما شروع به شکلگیری عادتها میکنید.
پاسخ آشکار پیچیده (Complex Overt Response)
شما میتوانید ماهرانه با کمترین اشتباه و تلاش از دسترفته اقدامات پیچیده انجام دهید.
انطباق/ سازش (Adaptation)
شما میتوانید برای غلبه بر نیازهای جدید حرکات بدنی را اصلاح کنید.
ایجاد/ ابتکار (Origination)
شما میتوانید بر اساس حرکات آموختهشده حرکات جدیدی ایجاد کنید.
3- طبقه بندی هارو (1972)
حرکات واکنشی/ واکنشهای خودکار (Reflex Movements)
این حرکات از زمان تولد وجود داشته یا بهطور طبیعی ظاهر میشوند مانند نفس کشیدن.
حرکات اساسی/ حرکات جنبشی ساده (Basic fundamental movements)
حرکات اساسی مثل راه رفتن، دویدن و پریدن.
توانایی ادراکی (Perceptual abilities)
حرکاتی که به قضاوت حسی باز دارند مثل پریدن از روی مانع.
توانایی جسمی (Physical abilities)
حرکاتی که به مهارت، استقامت/ تحمل یا انعطافپذیری نیاز دارند.
حرکات ماهرانه (Skilled movements)
حرکاتی که برای هدف خاص آموخته میشوند مانند نواختن کورد در پیانو.
ارتباط غیرمستقیم/ زبان بدن (Non-discursive communication)
حرکات مرتبط با ارتباط غیرکلامی مانند طرز ایستادن یا حالت چهره